شهید اکبر رحمانی هجدهم بهمن ۱۳۴۸‏، در روستای سهندعلیا از توابع شهرستان ماه نشان به دنیا آمد. پدرش ابوالفضل و مادرش فاطمه نام داشت.


به گزارش نوید شاهد از زنجان، شهید اکبر رحمانی هجدهم بهمن ۱۳۴۸‏، در روستای سهندعلیا از توابع شهرستان ماه نشان به دنیا آمد. پدرش ابوالفضل و مادرش فاطمه نام داشت. دانش آموز سوم متوسطه بود. به عنوان بسیجی در جبهه حضور یافت. بیست و پنجم اسفند ۱۳۶۶‏، با سمت آرپی جی زن در محور بانه – مریوان توسط نیروهای عراقی بر اثر اصابت ترکش نارنجک به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای شهر سلطانیه از توابع شهرستان زنجان واقع است.

وصيت‌نامه

(بسمه تعالى))

((ان الله اشترى من المومنين انفسهم و اموالهم بان لهم الجنة يقاتلون فى سبيل الله فيقتلون و يقتلون وعدا عليه حقا فى التورية والانجيل والقران)) (سوره توبه آيه 111)

((همانا خدا از مومنان جانها و مالهايشان را خريدارى مى كند و در برابر بهشت برين به ايشان مى بخشد. اين مومنين در راه خدا پيكار مى كنند، مى كشند، و كشته مى شوند، اين وعده حقى است از خداوند در تورات و انجيل و قرآن))

اينجانب باياد او، و در راه او، با آگاهى كامل، گام در اين راه نهادم. زمان، زمانى است كه بايد بلند شد. بايد از خواب جهالت بيرون آمد. بايد از بستر خواب بيرون آمد و خود را به بالاها كشاند.

چگونه مى توان زندگى را براى اينها تفسير كرد؟ در واقع زندگى براى ايشان تفسير شده است. زندگى در دنيا، در دنياى فريبنده، در دنياى فانى براى آنها مفهوم چندانى ندارد. مرحبا بر مردانى كه شيعه و شيفته مولاى متقيان خود هستند و دنيا را همچون غل زندان مى بينند و دنيا بر كافرين بهشت است. چرا كه آنها معبود خود را يافته اند.

آنها حقيقت را پيدا كرده اند. ولى براى عده اى ديگر دنيا همچون بهشت برين است. غرق در ماديات، هواهاى نفسانى و شهوات غوطه ور شدند و از ياد و نام خدا غافل شدند و پيوسته راه ابليس و شيطان را مى پيمايند.

برادران! كسى كه شيعه على است، بايد بشتابد. بايد بيدار شود و بايد كوله بار را جمع كرد. بايد رهسپار شد به سوى كربلا. كربلا آماده است، آماده شما مردان كربلا به شما چشم دوخته و در انتظار است. پس بايد رخت بربست و روانه شد. بايد پستى و بلندى را پشت سر گذاشت. بايد رنج و تحمل را بكشد.

برادران تا كى بنشينيم و دست در زانو بگيريم و در انتظار كربلا بنشينيم. كربلا خون مى خواهد، خونهايى كه جوانان ما داده اند. خونهاى پاكى كه هر قطره آن پيام دهنده رمز پيروزى است.

برادران! هر لحظه و هر ساعت كه مى گذرد از عمر ما سپرى مى شود. عمرى كه با طلا مقايسه كردند. ولى طلا را مى توان دوباره تهيه كرد ولى عمر از دست رفته هرگز قابل خريد يا برگشتنى نيست.

برادران، در سنگر درس از اين لحظه ها استفاده كنيد. نگذاريد، وقت تلف شود. شما حاملان خون شهيدان ما هستى. شما پيام رسان مكتب توحيد هستى. و چه دين و آئين محمد در خطر است. اسلامى كه محمد در طول 23 سال مبارزه قحطى، شكنجه، و انواع اذيت و آزار به دست آورده در خطر است. خطرى كه توسط ابوجهل به ميان كشيده شده است و مى خواهند دين و آئين محمد را ريشه كن كنند.

آرى، اسلامى كه محمد (ص) آورده بود، حالا در خطر است. بايد شتافت و اين آئين را از جان و مال

حمايت كرد. آرى، مشتاقان خدا را مى بينيم كه لبيك گو به فرمان رهبرشان، لبيك گفته و رهسپار جبهه ها مى شوند. مردانى كه سينه هاى خود را در برابر گلوله هاى دشمن سپر مى كنند. شيرمردانى كه همچون على در ميدان رزم مى خروشند و در شب از رعب خداوند، اشك ريزان از خداى خود طلب مغفرت مى كنند. بسيجيانى كه پارچه سرخ را بر پيشانى بسته و شعار يا حسين مظلوم به فرمان مولايشان لبيك مى گويند. بسيجيانى كه رهبرشان حسين است، ديگر چه ترسى از مرگ دارند. آنها شهادت را به در بستر مردن ترجيح مى دهند. هم اكنون به نداى ((هل من ناصر ينصرنى)) خمينى لبيك گفتند و شهادت را در آغوش مى گيرند و رهسپار ميادين جنگ مى شوند. شهادتى كه از انبياء به آنها ارث رسيده است.


منبع: اداره امور فرهنگی، تبلیغات، هنری و اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران استان زنجان

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده