فرازی از زندگی نامه شهید اکبر پور رحیمی
شهيد اكبر پوررحيمي در سال 1339/6/6 در روستاي سرپل ديزج
چشم به جهان گشود و مقطع تحصيلي پنجم ابتدايي را در محل تولدش به پايان رسانيد.
بعد از آن در شركت زراعي واقع در روستاي خاصبان كه كارخانه قاليبافي كه احداث شده
بود مشغول به كار شد و بعد از آن شركت مترو كه جاده دريا كه دو استان
آذربايجانشرقي و غربي را به هم متصل ميكرد مشغول به كار شده بود كم كم انقلاب
اسلامي داشت متولد ميشد و تظاهرات مردمي روز به روز اوج ميگرفت ايشان در همه
تظاهرات شركت ميكردند و به امام و انقلاب علاقه زيادي داشت و هر روز به اخبار
راديو گوش ميكرد. موقعي كه امام در پاريس در حال تبعيد بود موقعي كه صداي امام را
از راديو ميشنيد خيلي خوشحال ميشد و ميگفت در همين روزها امام به ايران خواهند
آمد. بعد از اينكه امام به وطن عزيز آمدند در سال 1360 ايشان به خدمت مقدس سربازي
رفتند دورة آموزشي را در شهر كرمان سپري كردند. بعد از آموزش به شهر آبادان اعزام
شد و در عمليات شكست حصر آبادان شركت كرده بودند. مدتي در آبادان خدمت كردند بعد
از آن به تهران منتقل شدند چند روز در تهران بودند. ايشان از نيروهاي مخصوص هليبرد
بودند. بعد از چند روز به كردستان اعزام شد و چند ماهي هم در كردستان مشغول خدمت
شدند. هر وقت كه به مرخصي ميآمدند پدرم از او سئوال ميكرد كه وضعيت جبههها چطور
است ايشان ميگفت وظيفه ما جوانان است كه در مقابل دشمنان اسلام بايستيم و از وطن
عزيز و ناموس شريفمان دفاع كنيم. در آخرين مرخصي كه آمده بود بر سرش حنا گذاشت و
موقعي كه مرخصياش تمام شد به يكي از فاميلها گفته بود اينآخرين مرخصي من بود و
ديگر بر نميگردم و شهيد ميشوم و به گفته خودش در سال 1362/3/29 در جبهه كردستان
به درجه شهادت نائل گرديد.