شهید شکوری‌بیلانکوهی:
شهید «سیدعلی شکوری‌بیلانکوهی» در وصیت‌نامه خود می‌نویسد: همیشه در نماز جمعه و مراسم‌های مذهبی و انقلابی شرکت کنید، چون حضور شما در این‌گونه مراسم‌ها مشت محکمی بر دهان منافقین و یاوه‌گویان شرق و غرب است. به یاری مستضعفان و درماندگان بشتابید و از ولایت‌ فقیه حمایت کامل به عمل‌ آورید؛ چون حمایت از آن حمایت از اسلام و انقلاب است.

حمایت از ولایت فقیه، حمایت از اسلام و انقلاب است

به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، «سیدعلی شکوری‌بیلانکوهی» در سال 1345 در یکی از محله‌های اصیل تبریز ـ «بیلان کوه» چشم به جهان گشود.

هوش و ادب، زینت‌بخش دوران کودکی او بود و در همان ایام همراه پدر به نماز جماعت و مجالس دینی راه یافت و به تحصیل علوم پرداخت. اکثر اوقات پس از تکالیف مدرسه به مسجد محله می‌رفت.

سیدعلی در دوران فراگیری دانش کلاسیک، لحظه‌ای از آموزش مسائل دینی غافل نبوده و در آغاز دوران نوجوانی گرایش زیادی به مطالعهٔ خبرها و کتب اسلامی و انقلابی داشت و به‌تدریج با امور سیاسی نیز آشنا شد.

از همان روزهای اول انقلاب در مسجد محله عهده‌دار مسئولیت شد. در اولین سال‌های جنگ تحمیلی به تقاضای خودش و به‌صورت داوطلبانه راهی خطهٔ جنوب شد. پیش از او برادران بزرگوارش سیدحسن (فرمانده گردان امام حسین (ع) لشکر 31 عاشورا) و سیدحسین به جمع لشکریان اسلام پیوسته بودند.

او در تمامی عملیات‌ها پیش‌قدم بود. سیدعلی با قرآن مأنوس بود و مفاهیم آن را در عمل به کار می‌بست. او علاوه برداشتن تدبیر نظامی، شجاعت کم‌نظیری داشت. معتقد به نظم و ترتیب در امور و رعایت انضباط نظامی بود و در آموزش نظامی و تربیت نیروهای کارآمد، اهتمام می‌ورزید.

حساسیت فوق‌العاده و دقت زیادی در مصرف بیت‌المال و اجرای دستورات الهی داشت. از سال 1361 تا لحظهٔ آخر حضورش درصحنهٔ نبرد، تنها ایام مرخصی کاملش، ایام مجروحیت او بود. در سایر موارد هر سال اندکی به مرخصی می‌آمد و پس از دیدار با خانوادهٔ شهدا و جانبازان، با یاران باوفایش در وادی رحمت تبریز به خلوت می‌نشست و در اسرع وقت به جبهه بازمی‌گشت.

در طول مدت حضورش در جبهه که بالغ‌بر 44 ماه می‌شد، دو بار ترکش‌ها میهمان پیکر او شدند. تا این‌که پس از اتمام جنگ تحمیلی در 15 اسفندماه سال 1385 در منطقه عمومی چالدران درنبرد با مزدوران صهیونیستی پژاک، روح عاشورایی او به‌ واسطهٔ شهادت، زائر کربلا گشت و پس از تشییعی باشکوه بنا به‌رسم معهود در قطعهٔ شهدای گلزار وادی رحمت تبریز و در میان یاران بسیجی‌اش میهمان خاک شد.

بخشی از وصیت‌نامه شهید شکوری به شرح زیر است:

آن‌ کس که تو را شناخت جان را چه کند فـرزند و عیال و خانمان را چه کند
دیوانه کنی هر دو جهانش بخشی دیوانهٔ تو هر دو جهان را چه کند

سخنان خود را با بسیجیانی شروع می‌کنم که از اول انقلاب تا حال در صحنهٔ مبارزه و استقامت و ایثار هستند. امیدم بر این است که تمامی حرکات و قدم‌هایتان فقط و فقط به خاطر خدا بوده باشد و بر نفس خویش غلبه کرده و با وحدت کلمه، دشمنان اسلام را ریشه‌کن کنید و چنان درس تلخی به صهیونیزم و امپریالیسم جهانی بدهید که دیگر خیال لشکرکشی به دیار مسلمین را حتی در فکر و اندیشهٔ خود هم نپروراند.

همیشه در نماز جمعه و مراسم‌های مذهبی و انقلابی شرکت نمایید؛ چون حضور شما در این‌گونه مراسم‌ها مشت محکمی بر دهان منافقین و یاوه‌گویان شرق و غرب است. به یاری مستضعفان و درماندگان بشتابید و از ولایت‌ فقیه حمایت کامل به عمل‌ آورید؛ چون حمایت از آن حمایت از اسلام و انقلاب است.

هرگز نسبت به پیام شهدا سستی نکنید و وصیت ایشان را الگو و سرمشق زندگی خویش قرار دهید و نگذارید خون پاک این شهیدان پایمال شود؛ چون شماها حافظان بر حق خون آن‌ها هستید. با حضور دائمی خود در صحنهٔ انقلاب، به منافقین و ضد انقلابیون و دیگر گروهک‌های ضد خط امام و اسلام، فرصت فعالیت نداده و با سلاح ایمان که برنده‌ترین سلاح‌هاست به جنگ آنان رفته و اسلام را پیروز و کفر را نابود کنید و به حرف منافقین گوش فرا نداده و تحت تأثیر بلندگوهای تبلیغاتی آنان قرار نگیرید و به آن‌ها بفهمانید که این امت حزب الهی، هرگز از مرگ هراسی نداشته و حتی حاضرند جان و مال و حتی بهترین عزیزان خود را فدای اسلام و قرآن نمایند تا به این طریق، پرچم توحید و اسلام که واژگون کننده پرچم کفر جهانی است، پایدار و برافراشته بماند.

دیگر سخنم با خانواده‌های معظم شهداست که به گفتهٔ امام عزیزمان، چشم‌ و چراغ این ملت هستند. همانا بدانید هر رزمنده‌ای که در میدان نبرد، هنگام مبارزه و جهاد با خون‌آشامان و دشمنان اسلام شجاعانه می‌رمد و شهید می‌شود، این انتظار را دارد که خانوادهٔ او نخواهند گذاشت که اسلحه او بر زمین بماند، بلکه اسلحه او را برداشته و ادامه‌ دهنده راه او خواهند بود. پروردگارا! خانواده معظم شهدا را صبر جمیل و اجر جزیل عنایت بفرما.

برادران استغفار و دعا را از یاد نبرید که بهترین درمان‌ها برای تسکین دردهاست. همیشه به یاد خدا باشید و درراه‌ی که پیش پایتان گذاشته، قدم بردارید و تا پیروزی نهایی اسلام بر کفر و الحاد، حضورتان را در جبهه‌های نبرد ثابت‌قدم و استوار نگه‌دارید.

من هم از خداوند تبارک‌ و تعالی خواسته‌ام که اگر مشیتش بر این شد و من لایق آن شدم که به دیدارش بشتابم و به آن درجه والا دست‌یابم و از این جهان فانی رخت بربندم، خونم تداوم‌بخش این نهضت و انقلاب باقی بماند. پروردگارا! مرا ببخش و از گناهانم درگذر. پروردگارا! اینک من به یاد تو و به‌منظور احیای دینم و تداوم انقلابم و به وصیت امامم، قدم در این راه نهاده‌ام، نه به خاطر انتقام یا مقام. من این راه را برگزیدم تا این‌که در این راه استوار بمانم و جانبازی کنم و چه شیرین است هنگامی‌که من در این راه بتوانم به جمع شهیدان بپیوندم، چون‌که شهادت آرزوی همهٔ عاشقان و دل‌باختگان اباعبدالله الحسین (ع) است.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده