اولین فرزند یك خانواده مذهبی و كشاورز ، در روستای زنوز مرند متولد شد و ی به علت مشکل مالی خانواده ، قادر به ادامه تحصیل نشد و مدتی در مزرعه ، همراه پدرش كشاورزی كرد . سرانجام در عملیات كربلای 4 بود كه بر اثر اصابت تركش خمپاره شصت در منطقه شلمچه ، در تاریخ 5 دی 1365 ، به شهادت رسید . پیکرمطهرش در روستای زنوز مرند به خاك سپرده شده است.

اولین فرزند یك خانواده مذهبی و كشاورز ، در روستای زنوز مرند متولد شد و ی به علت مشکل مالی خانواده ، قادر به ادامه تحصیل نشد و مدتی در مزرعه ، همراه پدرش كشاورزی كرد .

  چون تأمین معاش زندگی بر پدرش سخت می گذشت ، رحمت الله به نیروی هوایی پیوست ، ولی به علت مذهبی نبودن فضای حاكم بر نیروی هوایی حکومت پهلوی، از كارش منصرف شد و به زادگاهش برگشت . مدتی بعد به تبریز رفت و در یكی از كارخانه های شهر مشغول كار شد ؛ ولی آنجا را نیز به علت روزه خواری علنی تعدادی ازهمكاران ، ترك كرد و به روستای زنوز بازگشت .

 از خصوصیـات اخلاقی وی ، این بود كه اغلب اوقات فراغتش را با خانواده اش می گذرانـد . بسیـار فعـال بود و به هیئتهـای مذهبی عشق می ورزیـد . در دستة زنجیرزنان شركت می كرد و دسته به همت او به راه می افتاد .

مروری بر زندگی نامه شهید رحمت الله اوهانی زنوز

 در اواخر سال 1356 ، به خدمت سربازی رفت و بعد از آموزش مقدماتی در پادگان ( عجب شیر ) ، به بیرجند و از آنجا به تهران اعزام شد . زمانی كه در تهران بود ، انقلاب اسلامی مردم ایران وارد مرحله ی حساس وسرنوشت سازی شده بود . رحمت الله به دستور امام خمینی (ره)  ، مبنی بر ترك پادگانها پاسخ مثبت داد و با لباس شخصی ، به خیل مردم انقلابی تهران پیوست . چون در زمان خدمت راننده بود ، شروع به تبلیغات با ماشین های بلندگودار و پخش نوارهای مذهبـی و نوارهای سخنرانی امام كرد .

  پس از پیروزی انقلاب اسلامـی ، در سال 1359 ، به عضویت رسمی سپاه پاسداران اسلامی مرند درآمد و به حكم سپاه ، مسئولیت كتابخانة آن منطقه را به عهده گرفت .

 با آغاز جنگ تحمیلی ، در شهریور ماه 1359 ، با كاروان متشكل از پاسداران وبسیجیان مرند ، عازم مناطق جنگی شد . پس از اتمام مأموریت ، مسئولیت هلال احمر مرند به وی واگذار شد . در سال 1360 ، با دومین اعزام كاروان سپاه تبریز به مناطق جنگی رفت و با مسئولیت فرمانده گروهان عملیاتی ، در شكست محاصره آبادان حضور داشت . پس از بازگشت به زادگاهش ، رحمت الله از هلال احمر مرند استعفا كرد و دوباره به جبهه رفت .

 در عملیات فتح المبین ، با سمت فرمانده گروهان در خدمت جنگ بود و در عملیات بیت المقدس ، به عنوان مسئول محورخط در عملیـات شركت داشت .

 زمانـی كه برادرش نعمت الله در اسـارت یکی از گروهکهای خود فروخته و عامل دشمنان مردم ایران بود ؛ در عملیات رمضـان ، فرماندهـی یكی از گردانهای عملیاتی را بر عهده داشت . با نزدیك شدن زمان عملیات مسلم بن عقیل ، تیپ عاشورای آذربایجان تشكیل شد و این زمانی است كه برادرش از اسارت آزاد می گردد . با شروع عملیات مسلم بن عقیل ، هر دو برادر به اتفاق هم در عملیات شركت می كنند ، و نعمت الله به شهـادت می رسد . با شهادت برادر ، رحمت الله می گوید :الحمدلله نعمت ، به آرزوی دیرینه اش كه همانا شهادت در راه خدا بود رسید ، چون خودش گفته بود كه من نباید در دست اشرار خود فروخته بمیرم .

 رحمت الله در عملیات والفجر مقدماتی ، مسئولیت تیپ عاشورا را به عهده داشت . در عملیات والفجر 4 ، فرماندهی محور عملیاتی تیپ عاشورا با او بود و در عملیات خیبر ، محور عملیاتی لشكر عاشورا را اداره می كرد . در این عملیات بود كه حمید باكری ، یكی از دوستان بسیار نزدیكش به شهادت رسید .

 رحمت الله در عرض چند سال حضور مستمر در جنگ ، تنها یك بار به مأموریت پشت خط آمد و آن هم قبل از عملیات خیبر بود كه مسئولیت آموزش نظامی و فرماندهی عملیات پادگان مرند را پذیرفت . اما پس از اطلاع از شروع عملیات ، پادگان را رها كرد و در منطقه عملیات خیبر حضور یافت . پس از بازگشت از عملیات خیبر بود كه تصمیم به ازدواج گرفت ، حاصل این ازدواج ، دختری با نام وحیده است .

 در سال 1364 ، در طی عملیات والفجر 8 ، در فاو زخمی شد و به ناچار چند روزی را در مرخصی بود ، ولی تحمل نیاورد و دوباره به منطقه عملیات بازگشت ، در حالی كه هنوز زخمهایش مداوا نشده بود .

 در عملیات كربلای 4 بود كه بر اثر اصابت تركش خمپاره شصت در منطقه شلمچه ، در تاریخ 5 دی 1365 ، به شهادت رسید . پیکرمطهرش در روستای زنوز مرند به خاك سپرده شده است .


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده