بخشی از زندگی نامه سردار شهیدمحمد قنبرلو
شهیمد محمد قنبرلو فرمانده محور عملیاتی
لشکرمکانیزه 31عاشورا(سپاه پاسداران انقلاب اسلامی) در سال 1336 ه ش در روستای قریس
از توابع شهرستان خوی به دنیا آمد .مادر و پدرش از ابتدای كودكی سعی در تعلیم و تربیت
اسلامی وی نمودند.محمد از هشت سالگی روزه می گرفت و این نشانه علاقه او به فرایض دینی
بود. معمولا در درسهایش شاگرد ممتاز بود. تا اینكه انقلاب شروع شد. درس و خانواده
را ترك كرد و به جمع مبارزان با رژیم ستم شاهی پیوست.پس از پیروزی انقلاب و تشكیل سپاه
پاسداران انقلاب اسلامی وارد سپاه شد و از آن به بعد خود را وقف جبهههای اسلام نمود
و در این راه مسوولیتهای مختلفی را به عهده گرفت.شهید قنبرلو به خاطر لیاقتهای ویژه
و اخلاص و فداكاری سمتهای مختلفی از جمله فرمانده واحد عملیات سپاه خوی، فرمانده واحد
عملیات سپاه ارومیه، فرمانده واحد عملیات سپاه میاندوآب، قائم مقام سپاه سلماس را تجربه نمود.محمد در12 اردیبهشت ماه سال 1360 طی
مراسمی ساده و دور از هرگونه تجملات و تشریفات ازدواج کرد.شهید محمد قنبرلو كه به خاطر
انقلاب درس و مشق را رها كرده بود به حكم همان وظیفه با وجود مشكلات فراوانی كه برایش
بود تلاش نموده و در سال 63 موفق به اخذ دیپلم شد. پشتكار و اهتمام او به مطالعه آنچنان
بود كه در محور فاو با آن وضعیت مطالعه میكرد.با وجود گرمای سوزان دریاچه نمك فقط
با یك ماه مطالعه شهید محمد قنبرلو توانست با رتبه 530 در سال 1365 از رشته حسابداری
دانشگاه تهران قبول شد.او همیشه میگفت: ما باید به تمامی كوردلان ثابت كنیم كه ما
میتوانیم هم درس بخوانیم و در دانشگاه قبول شویم و هم در جبهه حضور فعال داشته باشیم.
مهم عمل به تكلیف شرعی و اطاعت كامل از فرمایشات امام امت میباشد.وی در عملیات بدر
فرماندهی گردان بدر را به عهده میگیرد و تا آخرین لحظه در كنار شهید مهدی باكری میجنگد.شهید
محمد قنبرلو همیشه و همه جا از آقا مهدی صحبت میكرد. چرا که آقا مهدی در روی زانوی
وی شهید شد و سپس به اقیانوس پیوسته بود. همیشه
تكیه كلامش این بود كه بعد از مهدی زنده ماندن ارزش ندارد و باید شهید شد و پیش مهدی
عزیز رفت.عملیات كربلای 4 و 5 هم میگذرد و در هر كدام از اینها با تدبیر این فرمانده
شجاع، خاطراتی ماندگار به جای میماند. عملیات كربلای 8 نزدیك است و این بار شهید قنبرلو
خانواده خود را نیز به منطقه میآورد. همسرش میگوید: وقتی با هم به دزفول میآمدیم
صحبتهایی میكرد كه رنگ و بوی شهادت میداد. قبل از رفتن نیز غسل شهادت كرده و نماز
خواند.منطقه عملیاتی لشكر در كربلای 8، یك منطقه كوچكی بود و دشمن پاتك شدیدی داشت
و شهید قنبرلو مقاومت عجیبی میكرد. حدود ساعت
9 صبح 66/1/21 یك تركش از ناحیه پشت سر به وی اصابت كرد تا به آرزوی دیرینه اش برسد
و در همان حال با صدایی ضعیف به نیروهای خود میگفت مقاومت كنید، با من كاری نداشته
باشید و جلو بروید.