وصیت نامه شهید لطف الله شیری کله دره ای
لطف الله شیری کله دری، ششم شهریور ۱۳۳۷، در شهر بوئین‌زهرا به دنیا آمد. پدرش کرمعلی، کشاورز بود و مادرش بتول نام داشت. تا پایان دوره راهنمایی درس خواند. بهداشت‌یار بود. سال ۱۳۶۱ ازدواج کرد و صاحب یک پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. هفتم بهمن ۱۳۶۵، در شلمچه بر اثر عوارض ناشی از مصدومیت شیمیایی به شهادت رسید. مزار او در گلزار شهدای زادگاهش قرار دارد. برادرش روح‌الله نیز به شهادت رسیده است.
نوید شاهد قزوین:

وصیت نامه شهید لطف الله شیری کله دره ای

از غم گریزان باشید و در چشمان خود اشک راه ندهید

 خواهرانم! از غم گریزان باشید و در چشمان خود اشک راه ندهید؛ زیرا دشمن خوشحال از گریستن شماست. باید در مقابل دشمن، همچون زینب(س) استوار و قوی شد و همچون او -با صبر و استقامتش مقابل یزید- پوزه آنها را بر زمین مالید.
همسرم که تنها امید زندگی خود را از دست دادی! بدان همسران زیادی هستند که هنوز جنازه شوهرانشان پیدا نشده و هنوز منتظر هستند تا شاید روزی بیاید.
می دانم که برایت خیلی مشکل است؛ چون در دورانی که تازه سر و سامان پیدا کرده و با بچه هایت مشغول زندگی بودی، با روزی مواجه شدی که اصلاً انتظارش نمی رفت و می دانم -در دوران چند سال زندگی- برایت همسر خوبی نبودم و حتی برای یک روز هم نشد که دست شما را بگیرم و برای زیارت ببرم؛ پس من از شما معذرت می خواهم و امیدورام حقیر را ببخشید تا شاید آتش دوزخ از بنده گناهکار فاصله گیرد.
...و تو ای پدر مهربان! چون مسلم بن عقیل، فرزند خود را به محضر ایمان و به جبهه فرستادی تا از اسلام و انقلاب دفاع کند و به آن خون بدهد.
در رابطه با فرزندانت زحمات زیادی متحمل شدی و با دستهای پینه بسته ات ما را بزرگ کردی تا شاید روزی دست در دست هم قرار دهیم و مشکلات زندگی را برطرف سازیم؛ اما واجب تر از همه اسلام است و امیدوارم به جای خون بهای شهدا، زیارت کربلا بروید.
مادرم! از گفتن واقعیت ها و زحمات بی دریغ شما عاجزم و دست توانای حقیر در مقابل بی خوابی های دوران کودکیم، عاجز مانده و نمی دانم چطور بگویم و چطور بنویسم؛ ولی مادرم! این تنها تو نیستی که فرزندت را در راه اسلام قربانی می کنی. خیلی از مادرها، قاسم ها و اکبرها و اصغرهایشان را از دست داده اند.
مادرم! اگر می خواهی گریه کنی به حال شهدای مفقود گریه کن که آثاری از آنها نیست و به حال طفلان شیرخواری گریه کن که زیر آوار موشک ها جان سپردند.
برادرانم! دوران همزیستی و کودکی گذشت و وقت آن رسیده است که همت کنیم تا دشمن را -که کشورمان را مورد تهاجم قرار داده است- بیرون کنیم و از خدای متعال می خواهم ما را جزو خوب ها قرار دهد و از گناهان ما بگذرد و انفاق و اتحاد را بین ما فراهم سازد، تا از یکدیگر سبقت بگیریم و اسلحه برادران دیگرمان را برداریم و دشمن را از خانه خود بیرون کنیم؛ باشد که همدیگر را در حرم امام حسین(ع) ملاقات کنیم.

منبع: بنیاد شهید و امور ایثارگران استان قزوین.


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده