وصیت نامه شهید غلامحسین علیزاده مقتدر
بسم الله
الرحمن الرحیم
در دو قسمت
جداگانه وصیتنامة خود را می نویسم. یک پیام برای مسلمین (چگونه پیرو خط سرخ شهادت
شدم). دو وصیت برای خانواده
قسمت اول:
قبل از
انقلاب ایادی استعمارگر عدة زیادی از جوانان را به طرف فساد کشانده بودند من هم در
فسادی عمیق غلتیده بودم به طوری که اتمام فکر و ذهن و جسمم در جهت ارضای هوسهای درونی قدم بر می داشت
انقلاب در من مثل برقهایی بود که آتش درست کند. روح و جسمم می خواست دگرگون شود
اما اینکه چگونه خود را از انحرافات نجات دهم خودش یک مسئله ایی بود. از کتب
منتشره مطالبی کسب می کردم اما در اجرای مطالب خوانده شده ناموفق بودم. مدتی بعد
از شروع جنگ به جبهه عازم شدم. 6 ماه در جبهه بسر بردم و در این مدت در من زمینه
ایی ایجاد شد تا مسلمان شدن را بیاموزم و در راه تزکیه پیش بروم. دیگر راه خود را
یافته بودم از صورت شیطانی خارج شدم و به سوی خداگونه شدن پیش می رفتم. حال سخن من
در اینجاست حرکت من ابتداء در خط شیطانی بود و سپس با دگرگونی در خط اسلام افتاد.
پیام خونین خود را به صورت نتایج و تجربیاتی که از این دو خط متضاد کسب کردم می
نویسم و امیدوارم مورد انقلاب درونی دیگران باشد.
زمانی که در
خط شیطانی بودم بعد از عمل کردن هر فسادی وجدانم به شدت ناراحت می شد. فکر و
اندیشه ام در جهت ارضای هوسهای درونی بود و روح و جسم همیشه در ناراحتی به سر می
برد. از این جهت زندگی نداشتم و در واقع موجودی بودم که می خورد و می خوابید و
هدفی نداشت.
اما زمانی که در خط تزکیه حرکت کردم و به راه اسلام افتادم فکر و ذهنم در اثر اجرای احکام اسلامی باز شد تحقیق من در پیرامون اسلام شروع شد مطالب را به خوبی درک می کردم و در عملش کوشش می نمودم. روح و جسمم در اثر اجرای احکام اسلامی شاد و مبسوط بود. لذات معنی به شدت تمام وجودم را فرا می گرفت.همین عامل باعث پیشرفت من در مسائل اسلام شد و بطور کلی زندگی من به طرف هدف مشخصی یعنی به طرف نزدیکی به صفات خداوندی پیش می رفت. با شهادت من امیدوارم افراد دیگری پیدا بشوند که این راه را ادامه دهند.
قسمت دوم وصیت برای خانواده ام:
مادر بعد از
شهادت من اگر خواستی گریه کنی امام حسین را به یاد بیاور و شهادت امام حسین و
یارانش را که چگونه در راه اسلام آگاهانه به سوی شهادت شتافتند و جوشش خون آنها در
جوانان امروزی در اثر رهبری امام خمینی تأثیر کرد و فرزندانی را مثل فرزند تو به
طرف خط سرخ شهادت کشاند. مادر، مادران فرزند از دست داده زیادند. تو هم به یکی از
آنها اضافه شود افتخار کن که فرزندی را بزرگ کردی که بتواند راه امامان را پیش
بگیرد. در هر کجا رسی فقط اسلام بگو به شخصیتهای مملکتی کاری نداشته باش. مادر مرا
ببخش که بدون اجازة تو به جبهه رفتم آخر دل تو خیلی نازک بود و من نمی توانستم
قبول کنم که شما در غیاب من ناراحت بشوید. مادرم صبر پیشه کن و تنها خدای را در
یاد داشته باش.
و اما پدر،
من همیشه به پدری مثل تو افتخار داشتم که چون مومنان شریف حرکت داری و بر جوانان
انقلاب روحیه می دهی. آری پدر شخصیت شما در جامعه محترم شمرده می شود از این
موقعیت استفاده کنید تا در مسائل دینی اجتماعی کمک دیگران باشی و تجربیات خود در
اختیار جوانان اسلام قرار دهی. و اما برادران عباس، جواد و محمدحسین مقتدر راهی که
پدرمان می رود راه همه ماست. داداش با تمام کوشش لعیا و رضا را به خط دین مبین
اسلام بکن. سه هزار تومان پول دارم آن را به حساب دولت برای امور هزینه های جنگی
بفرستید.
با درود
فراوان به ادامه دهندگان خط سرخ شهادت- 1362/1/20
روز دوشنبه
1362/1/22 ساعت 4 بعد از ظهر به لقاء الله پیوسته است.