شهید حمزه علی ابراهیمی در شهریور ماه سال 1306 در روستای هراب رو چشم به جهان گشود و سرانجام در تاریخ 62/01/23 بر اثر اصابت ترکش آسمانی شد.

شهید حمزه علی ابراهیمی در شهریور ماه سال 1306 وقتی که روستای هراب رو به رنگ پاییزی غم انگیزی داشت ، در یک خانواده روستائی پا به عرصه غمبار زندگی نهاد. با تولد وی چشم و دل خانواده ایشان روشن و آفتاب در آن خانه طلوع می کند و شکوفه های بهاری شکوفا می گردد. تری گل سرخ حمزه در همان لحظه هایی که به دنیا می آمد در باغ شهدا شکفته.

شهید حمزه از کودکی مشغول کشاورزی میشود و در سن 20 سالگی مادر خود را از دست می دهد و از محبت مادر محروم میشود بدین ترتیب سرپرستی سه خواهر و برادر و پدر پیرش را به عهده می گیرد. وی به علت سنگین بودن مخارج خانه و به علت ظلم و جور اشرار و فئودالها مجبور میشود به شهر رو آورد و در سال 1336 با دختری مومن از خانواده فقیر ازدواج می کند وی از دل کوههای مشرف به آذرشهر هر روز مقداری سنگ می کند و برای فروش به تبریز می آورد و از این راه معاش زندگی خانواده خود را که شامل 8 فرزند بود تأمین می کند.

فرازی از زندگی نامه شهید حمزه علی ابراهیمی

شهید در سال 42 روزی که امام را تبعید می کردند با پلیس درگیر شده بود و چند ماهی زندگی مخفی داشت. وی تا سال 56 با تمام مشقات و رنجها زندگیش را پشت سر می گذارد بالاخره روز 29 بهمن سال 56 فرا میرسد. وی با پدیدار شدن زردة آفتاب بعد از انجام غسل شهادت وصیتهایش را به فرزند بزرگترش، ابراهیم می گوید تا برای تظاهرات به مسجد جامع رود در آن روز پس از گذشت سالیان دراز که قابلیان تاریخ در سرزمین شیعه علوی به تاخت و تاز پرداختند و تازیانه ظلم و ستم بر پیک عنیف مظلومان تاریخ فرود آوردند و با همه مظاهر فساد و تباهی جامعه را به قهقرا کشیدند و زمانی که محرومان زمان در سیاه چالهای ستم شاهی زیر شکنجه هی قرون وسطائی در فواره خون خود وضو ساختند و سر به سجده عبودیت می نهادند. امت مسلمان ایران با شناخت ماهیت رژیم سر سپرده استعماری و با الهام از ندای آسمانی قرآن کریم که می فرماید:

اِنَّ اللهَ لا یَغیر ما بِقَوم حَتی یَغیر ما بِاَنفُسَهُم

قیام نموده تا بند از پای بندگان پاره کند و در این روز شهید حمزه به ندای هل من ناصر ینصرنی خمینی که پرچم لا اله الا الله بر دوش مردم را به زیر شعار وحدت دعوت می نمود لبیک گفت و در آن روز از ناحیه شکم چهار تیر خورده بود و حدود یک ماه در زندان ستم شاهی بسر برد. وی بعد از یک ماه شکنجه با دادن 10000 تومان جریمه از زندان آزاد شد. شهید با آن همه زخمبار همیشه در تظاهرات شرکت می کرد در دوره انقلاب شهید در سازمان امر به معروف و نهی از منکر و در دادگاه انقلاب اسلامی فعالیت داشت.

با شروع جنگ تحمیلی شهید حمزه همراه دو پسرش وارد گروه نامنظم چمران و عازم میدان نبرد و استقامت شدند. در 23 اردیبهشت سال 1360 طی شبیخون در تپه های الله اکبر پسر بزرگش به شهادت رسید و خودش نیز از ناحیه صورت زخمی شد.

وی بعد از تشییع جنازه پسرش باز به جبهه برگشت، شهید حمزه در تمام حملات شرکت داشت. در حمله فتح المبین از ناحیه پاها در اثر برخورد مین در حمله بیت المقدس در اثر اصابت گلوله از ناحیه سر و در حمله رمضان از ناحیه چشم در اثر اصابت ترکش که منجر به از دست دادن بینائی چشم راست گردید، زخمی شده بود سرانجام روز 21 فروردین سال 62 شب حمله بعد از انجام غسل شهادت و مناجات و گذاردن نماز شب با اصرار خودش به خط مقدم جبهه فکه اعزام میشود و روز 23 فروردین در اثر اصابت ترکش خمپاره زخمی میشود و در حالی که دست بر سنه دعای زیارت امام حسین را می خواند با فرق خونین به ملاء اعلی پیوست و به آرزوی دیرینه اش که همیشه می گفت، مرد آن است که در جبهه های جنگ بمیرد نه در رختخواب گرم و نرم رسید. 

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده