آقا مهدی بخاطر خجالت از پدر و مادران شهدا به مراسم حمید نرفت
پنجشنبه, ۲۰ مهر ۱۳۹۶ ساعت ۱۲:۴۴
مهدی باکری پس از عملیات خیبر، حتی برای مراسم سوگواری حمید به آذربایجان نرفت. میگفت: «نمیتوانم به چشم پدر مادرهایی نگاه کنم که بچههاشان توی لشکر من بودهاند و اینطور گم شدهاند»
به گزارش نوید شاهد آذربایجان شرقی، روایتی شنیدنی از شهیدان باکری برگرفته از کتاب "به مجنون گفتم زنده بمان" تقدیم می گردد.
به طور نمادین؛ میشود تمام جنگ را در اراده و ایستادگی رزمندگان خیبر خلاصه کرد و بعد تمام خیبر و زخمهای بیشمار آن را در عظمت و صلابت حمید و مهدی. بحر را در کوزهای ریختهاند اینجا. در ارتباط با واکنش مهدی باکری در مقابل خبر شهادت برادرش و اینکه تزلزلی به خود راه نداد و ادامه برنامهریزی برای دفاع از جزیره را انجام داد، سخن بسیار است. مهدی باکری، به مفهوم عمیق و کهن امانت باور عملی داشت و پس از عملیات خیبر، حتی برای مراسم سوگواری حمید به آذربایجان نرفت. میگفت: «نمیتوانم به چشم پدر مادرهایی نگاه کنم که بچههاشان توی لشکر من بودهاند و اینطور گم شدهاند». و از احمدکاظمی خواست: «دعا کن من هم بروم، مثل حمید، بینشانِ بینشان».
دعایی که اجابت شد و یک سال بعد از خیبر، در عملیاتی مشابه به نام بدر، وقتی در محاصره دشمن بود تیر مستقیم به پیشانیاش خورد و متعاقب آن قایقی که جنازه او را باز میگرداند با آرپیجی منفجر شد و تکههای پیکر مهدی باکری در خروش آب دجله رو به سوی مقصدی نامعلوم رفتند... همانطور که خواست "بینشان" ماند؛ اما شناسنامه سرزمینِ ما شد.
انتهای پیام/
نظر شما