زندگینامه شهید رحمان بیکس
با همه ی این احوال دائم در فکر جهاد بود. جهادی با ایمان قوی و استوار برای رهایی تمام مستضعفین از زنجیر مستکبرین
به گزارش نوید شاهد آذربایجانشرقی :شهید رحمان بی کس در دوم مهر ماه سال 1337 در محله بهرام آباد واقع در جنوب مراغه چشم به جهان گشود. دوران طفولیت خود را در کوچه خاکی محله بهرام آباد با همبازیهای دوران کودکی سپری کرد. پدر کارگرش که عصرها به خانه بر می گشت او را سوار دوچرخه خود که با هزار مکافات آن را تهیه کرده بود می نمود و برای گردش به خیابانهای مراغه می برد. ایشان از همان دوران طفولیت از کودکان هم سن و سالش بیشتر درک می کرد و با دید وسیع به جامعه می نگریست. از پدرش در مورد مسائل گوناگون اطراف خود سئوال می کرد. رحمان زمانی که احتیاج به یک راهنما داشت تا طرز برخورد و زندگی را به او بیاموزد از چنین نعمتی محروم گشت. وی در سن 12 سالگی پدر خود را از دست داد و مسئولیت خانواده بر عهده وی گذاشته شد. آری همان رحمان بی کس، بی کس ماند. و زندگی پر مشقت وی از این لحظه آغاز گشت. همگان با درس خواندن شروع به کار کردن نمود تا چرخ زندگی را بچرخاند و با همه ی این احوال دائم در فکر جهاد بود. جهادی با ایمان قوی و استوار برای رهایی تمام مستضعفین از زنجیر مستکبرین. تا اینکه قبل از انقلاب اسلامی به عنوان گروهبان وارد ارتش گردید تا از این راه بتواند ضمن اداره کردن خانواده خود به کشور خود نیز خدمت کند. وی به مردم محروم به هر نحو ممکن کمک می نمود تا اینکه انقلاب اسلامی ایران به رهبری امام امت خمینی بت شکن شکل گرفت و او همگام با توده مسلمان ایرانی در به ثمر رساندن این انقلاب کوشید. رحمان هرگز به دستور فرماندهان خود بر روی مردم آتش نگشود. بلکه همراه مردم خویش تلاش می کرد تا انقلاب اسلامی ایران پیروز گردد. وی بعد از انقلاب در مبارزه با ضد انقلاب داخلی می کوشید. در سال 1359 ازدواج کرد. ثمره این ازدواج بی کس دیگری بنام نادر است. از زمان شروع جنگ رهسپار جبهه شد همگام با برادران جان بر کف سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و رزمندگان دلیر ارتش جمهوری اسلامی ایران به پیکار با صدامیان کافر برخاست. وی در نامه هایی که به همسر و مادر خود می نوشت همیشه خاطرنشان می کرد که همسر و مادر مهربانم اگر به آرزوی دیرینه و هدف خود یعنی شهادت نائل آمدم در سوگ من گریه نکنید چرا که روح من آزار خواهد دید. این آرزوی من است که در راه معشوق ازلی و ابدیم (الله) و مکتب پر افتخارم (اسلام) شربت شهادت بنوشم. پس می خواهم که به مرگ من گریه نکنید تا در زیر خروارها خاک آسوده بخوابم و بالاخره رحمان بی کس در تاریخ 26/4/1361 در جبهه حق علیه باطل به معشوق می پیوندد. روحش شاد
منبع : مرکز اسناد آذربایجانشرقی
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده