وصیت نامه شهید الهوردی استادگنجه
خدایا! وصالت را نزدیک می بینم اما از کثرت گناهانم نگران. نمی دانم وقتی لحظه دیدار فرا رسد من چگونه سرم را بالا بگیرم. و با وجود کوهی از گناهان در جمال زیبایت بنگرم. حرفی ندارم فقط این را بدان که بدن ضعیف من تاب و توان آتش جهنم خشمت را ندارد.
خدایا! در این مکان مقدس و بر روی این خاک گرم جبهه، دانه به دانه این خاک را شاهد می گیرم که از روی تو خدایم خجالت می کشم. و شرم می کنم از اینکه تمام عمرم را فقط در راه گناه و بخشاندن گناه سپری کرده ام. ولی با این حال از رحمت و کرم بی نهایت تو ناامید نیستم چون خودت فرمودی هر کس در راه من جهاد کند گناهانش را می آمرزم.
خدایا! لحظه های آخرین عمرم را سپری می کنم. و تو خود میدانی برای کسب رضایت کامل تو نهایت تلاشم را نمودم. ولی باز هم نگرانم. از این نکرانم نام من جز مجاهدان راهت ثبت نشده باشد. پس بار خدایا از تو مسئلت میدارم به حرمت محمد (ص) و آل محمد (ص) فردای قیامت مرا نیز در صف مجاهدان اسلام قرار دهی.
ای امت مسلمان ایران! جبهه اسلام به نیت خالص و مجاهدت شما نیاز دارد. فقط به خواندن زیارت عاشورا و اشک ریختن اکتفا نکنید به جای اینکه هزار بار بگوئید «انی سلمٌ لمن سالَمَکُم و حَربٌ لِمَن حارَبَکُم» یک بار به حسین زمان لبیک بگوئید. و در صف های رزم با دشمن حاضر شوید.
در طول این سالهای جنگ نه تنها به ملت ایران، بلکه به تمام دنیا ثابت شده که انقلاب ما یک انقلاب اسلامی و جنگ ما جنگ بین کفر و اسلام است. در این صورت بدانید که به تمام شیعیان و مسلمانان واجب است که با دشمنان اسلام و قران و تمام مشرق و مغرب به نبرد خیزند.
زمان طاغوت را به یاد بیاورید که ظلم و فساد و کفر در و دیوار جامعه را گرفته بود. که خداوند متعال این چراغ هدایت را، پیامبرگونه به میان ما فرستاد تا ما را از ظلمت و فساد و گمراهی رهایی بخشیده و راه مسلمانی را به ما نشان دهد و حال بر ماست اطاعت کردن از فرمان این امام هدایتگر که سعادت ما در گرو همین اطاعت است و لاغیر.
نامهر روز شاید صدی بار لعنت فرستیم بر آنان که دست مولایمان علی (ع) را بسته و در گردنش طناب انداختند و یا قریب به 25 سال خانه نشین کردند. ای شیعیان! برخیزید که تاریخ دوباره تکرار شده و مولایمان علی (ع) در نجف، دوباره در بند شیاطین است.
بدانید که خداوند در هر زمان بندگانش را به طریقی امتحان می کند. موسی را با فرعون، ابراهیم را با نمرود، و محمد (ص) را با ابوجهل و ابوسفیان که راه کعبه را به رویش بستند و حسین (ع) را با یزید و ما را هم با آمریکا و شوروی و رژیم بعثی عراق امتحان می کند.
اگر ما عاشقی حسینیم، چگونه باید بپذیریم که راه کربلایش را به رویمان ببندند؟ کدام عاشق غیرتمندی است که بپذیرد راه معشوقش را به رویش ببندند؟ این برای هر عاشقی یک ذلت است و بدانید مرگ بهتر از این ذلت است. «هیهات من الذله»
شهادت آرزوی تمام مسلمانان است. زمانی در صدر تاریخ، به زیر سایۀ شمشیرها و نیزه ها و زمانی به زیر باران گلوله های توپها و تفنگها و تیرهای آتشین، بدانید اگر در این راه کشته شوید اجرتان کمتر از شهدای بدر و احد و خندق نخواهد بود. چون ما چه در صدر تاریخ و چه حالا از سپاه محمد (ص) هستیم.
پدر و مادر عزیزم! به شما اطمینان می دهم که فردای قیامت، خداوند شما را به خاطر تربیت من بازخواست نخواهد نمود، چون من به پیش خدای یگانهام شهادت می دهم که شما مرا برای راه خدا و مجاهدت در آن تربیت نموده و در نهایت تمام وجودم را به دین خداوند هدیه دادید.
مادرم! هر گاه در فراق فرزندت ناراحت شدی و چشمانت اشکبار شد همان لحظه اشک چشمانت را به علی اکبر حسین (ع) هدیه بده و یا به یاد قاسم باش که چگونه نوعروسش سیاه پوش شد. بدان که با این عمل تو به من و من به تو نزدیکم.