وصایای پرستوها
شهیدعلیرضارضوانجو

مایه تاسف است که انسان در روزگار شهادت با مرگ طبیعی بمیرد. خداوند دوست دارد وقتی باب جهادش را به روی امت گرامی­ترین رسولش گشوده هر مسلمانی را با چهرۀ خونین ملاقات کند. کجاست آن ابرمردانی که رضایت خدایش را با خونش بخرد؟

پروردگارا! تو خود میدانی که در تمامی عمرم بر جلب رضایت تو به عنوان یک آرمان نگریستم و در این راه کوشیده ام و اگر در ا ین راه خطایی از من سرزده از روی جهالتم بوده، نه از سوی عمد و عنادورزی. ولی با این حال امیدوارم به قیمت جانم در نهایت به این آرمان برسم.

خدایا! اعتراف می کنم که گناهانم از جنبه های مثبت زندگی­ام بیشتر بوده. اما هر چه باشد گناهان و معصیت های من نهایتی دارد. و حال اینکه رحمت تو بی کران است و تو ارحم الراحمینی. پس بار خدایا!

مرا بیامرز که سخت از رویت خجالت می کشم و روی دیدارت را ندارم.

پروردگارا! می­دانم که هر چه تو را بجویم و هر چه راهت را بپویم باز هم اهل قصورم. با وجود اینکه تو را جستم و یافتم ولی باز از شناخت تو عاجز ماندم.

بار خدایا! در راه شناختت، یار این بندۀ ناتوانت باش. و عشقی ده تا سینه ام از آن چاک گردد.

والدین مهربانم! می دانم که در طول زندگی من، همواره همچون چراغی بر سر راه زندگی من بودید و مرا به سوی خدا راهنمائی­ام کردید. امیدوارم این فرزند قاصر خود را ببخشید. و حلالش کنید و همواره دعای خیرتان را بدرفه راهش کنید تا خداوند در مسلخ عشقش راهش دهید.

خواهران و برادرانم! همواره به یاد خدا باشید. و تقوای الهی را پیشه کنید تا از آسیب­های شیطان در امان باشید. اگر ما اهل جهاد اصغر بودیم و شهادت اصغر نصیبمان شد شما سعی کنید اهل جهاد اکبر باشید تا شهادت اکبر نصیبتان شود.

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده