بيان قاصر و قلم عاجزتر از آن است كه در مورد كسي سخن بگويد كه به مسماي نامش محمد و ستودة خدا و خلق خدا بود و انتخاب او از سوي حضرت حق شاهدي بر اين مدعا است. او كه حسن را مؤخر نامش حمل ميفرمود، براستي حسن بود و بر حُسن انتخاب مراد و پيمودن سبيل عرفان كه قاموس عارفان طريقت حتي به شهادت منتهي ميشود، موثق و مؤيد.تاريخ تولد : 20/6/1330 / محل تولد : مرند /تاريخ شهادت : 6/2/1366 /محل شهادت : شلمچه شهرستان مرند بزرگان بي شماري را برخود ديده است كه در اين شهر متولد شده، رشد كرده و منبع خير و بركت شده اند. يكي از اين بزرگان حاج محمدحسن كسايي است كه جد پدري و مادري اش از علماي مشهور مرند بودند و پدرش معلم علوم ديني و قرآني بود. شهيد محمدحسن كسايي در سال 1330 در شهرستان مرند متولد شد، تحصيلات ابتدايي و متوسطه با موفقيت طي شد و سال 1350، سال ورود محمدحسن كسايي به دانشگاه در رشته ادبيات بود. دانشگاه تبريز هنوز آن جوان نجيب شهرستاني را خوب به ياد دارد كه با دانشجويان مسلمان گروهي تشكيل داده بود و فعاليت مبارزاتي مي كرد. دوران فارغ التحصيلي كه رسيد، به خدمت سربازي رفت و دوران سربازي اش را به عنوان افسر نيروي دريايي به پايان رساند. شهيد كسايي سپس كار معلمي را انتخاب كرد و اولين جرقه هاي مبارزاتي اش در آموزش و پرورش زده شد. در جريان مبارزات انقلابي سال 1357 به عنوان نماينده معلمان آذرشهر و ممقان در جلسات مخفي كه با حضور شهيدان آيت الله قاضي طباطبايي و آيت الله مدني برگزار مي شد، شركت مي كرد. سخنراني ايشان در جريان اعتصاب معلمان كه همان زمان در روزنامه كيهان آبان ماه سال 1357 در صفحه فرهنگي تحت عنوان «اعتصاب فرهنگيان» به چاپ رسيد، خواندني است. با ثمرة خون صدها شهيد، انقلاب پيروز مي شود و امام فرمان تشكيل جهادسازندگي را مي دهند و شهيد كسايي در جهت محروميت زدايي از مناطق روستايي، جهادسازندگي شهرستان مرند را تشكيل مي دهد. بدين ترتيب اصلي ترين پرونده زندگاني كسايي گشوده شده و در واقع بعد از پيروزي انقلاب است كه جوهرة اصلي محمدحسن كسايي نمايان مي شود. شهيد بزرگوار حاج محمد حسن كسايي داراي اخلاق حسنه و خصوصيات بسيار برجسته و ممتازي بود. ايشان سخت ترين مسؤوليت ها و خطرناك ترين مأموريت ها را با توكل به خداوند متعال مي پذيرفت و همه را با موفقيت انجام ميداد. همين عوامل باعث شد كه فرماندهان مهندسي رزمي جهادسازندگي توجه خاصي به گردان هاي انصار جهادسازندگي آذربايجان شرقي كرده و آن را تكيه گاه مستحكمي براي حل مشكلات در حسّاسترين و پرخطرترين مناطق به حساب آورند. شهيد كسايي بيش از همة افراد گردانهاي تحت امرش، تلاش مي كرد و كمتر از همه از امكانات استفاده مي نمود و مصداق بارز اين سخن معصوم بود كه فرمود «مؤمن داراي فايده و منفعت بسيار براي جامعه بوده و بار مالي و تداركاتي وي براي جامعه، بسيار اندك مي باشد.» او همراه با رانندگان دستگاههاي سنگين در عمليات شبانة احداث خاكريز و جاده شركت مي كرد و حتي در مواقعي كه آتش دشمن خيلي سنگين مي شد، شخصاً روي دستگاه مي رفت و كار مي كرد تا روحية سنگرسازان بي سنگر تقويت شود و پس از مراجعت جهادگران به پايگاه و اقامة نماز صبح، در زماني كه رانندگان سختكوش و شب كار، به استراحت مي پرداخت، ايشان به انجام امور ستادي گردانها مي پرداختند و عملاً استراحت ايشان محدود به خواب مختصري در داخل ماشين مي شد. او تأكيد فراواني بر رعايت بيت المال داشت و خودشان در اين مورد بيشتر و بهتر از همه، اقدام مي كرد. در زماني كه همسر محترم شهيد به شهرستان اسلام آبادغرب و اهواز هجرت كرده بود تا عليرغم وجود بمبارانهاي مكرّر اين شهرها، باحضور در عقبة مناطق عملياتي، پشتوانة روحي و معنوي براي همسرش باشد، شهيد كسايي با وجود آن كه در جبهه نيز عملاً استفادة چنداني از غذا و امكانات نمي كردند، و براي رعايت بيت المال و حداكثر احتياط، كالابرگ (كوپن) ارزاق خانوادة خودشان را از دو نفر به يك نفر (فقط براي همسرشان) تغيير دادند و نظرشان اين بود كه خودش از امكانات و تغذيه مناطق عملياتي استفاده مي كند و نبايد از ارزاق كوپني بهره مند گردد. سردار شهيد سعي مي كردند تا همة افراد از وضع موجود به وضع مطلوب و بهتر برسند و هيچ فردي را ولو با وجود مشكلات و كاستي ها ردّ نمي كرد و حتي از مساله دارترين افراد نيز، نيروهاي مفيد و فداكاري براي گردان تربيت مينمود. مهرماني و ملاطفت، صفا و معنويت، تواضع و فروتني، كارداني و لياقت، مديريت و تدبير، برنامه ريزي و خلاقيت، حفظ شخصيت افراد و ارتقاي آن، و سجاياي اخلاقي اين عزيز، باعث شده بود كه ايشان بر قلبهاي سنگر سازان بي سنگر حاكميت يابد و فرماندهي ايشان بر دلهاي جهادگران بود. شهيد بزرگوار به جهاد در راه خدا با مال و جان – طبق آيه قرآن كريم – معتقد بود. بسياري از انفاق ها را چنان خالصانه و پنهاني و فقط براي رضاي خداوند متعال انجام داده بود كه بعضي از آنها پس از شهادت ايشان معلوم و مشخص گرديد. روزي ايشان، فرش منزل خودشان را در مرند براي شستشو به قاليشويي برده بود، ولي اين فرش به خانه برگشت داده نشد. مدتي بعد، وقتي كه همسر محترم شهيد بررسي كرده بود معلوم شده بود كه شخص مؤمني براي تهية جهيزيه دخترش كه تازه ازدواج كرده بود، دچار مشكل بوده و شهيدكسايي فرش منزل خود را پس از تميز شدن در قاليشويي، به ايشان بخشيده است. همچنين ايشان از جبهه به يكي از دوستان صميمي خودش در شهرستان مرند، پول مي فرستاد تا نسبت به تهيه گوشت و تحويل به نيازمندان اقدام كند و شرط شان اين بوده كه اين كار مخفي و براي خدا باشد و ديگران از اين امر اطلاع پيدا نكنند. شهيد كسايي با وجود تلاش فراوان در دفاع مقدس و فرماندهي و هدايت گردانهاي مهندسي، در اعمال و افعال عبادي نيز سرآمد و الگو و برتر از ديگران بودند. وي هميشه با وضو بود، هنگام اذان بر بالاي بلندي ميرفت و با صداي جذاب و ملكوتي، اذان مي گفت. نماز را در اول وقت و حدالامكان به جماعت اقامه مي كرد. نماز شب را با شور و حالي وصف ناپذير اقامه مي كرد و خستگي فراوان ناشي از عمليات شبانه و عدم استراحت روزانه، در روح بلندشان در هنگام نماز شب و ديگر عبادات، نمي توانست تأثيري داشته باشد و اشك چشمشان بصورت مداوم در طول نماز شب جاري بود. ايشان در روزهاي طولاني تابستان و در گرماي طاقت فرساي جبهه هاي جنوب و فقط با خوردن مختصري نان خالي به عنوان سحري، چندين روز در هفته روزة مستحبّي مي گرفت، ولي چون در جبهه امكان قصد اقامت بيش از ده روز ممكن نبود، شهيد كسايي با نذر معيّن اقدام به گرفتن روزه مستحبي مي كرد. ايشان حتي ادعيه و زيارات روزانه را نيز انجام مي دادند و كار فرماندهي و هدايت گردانها مانعي براي انجام اين كار نمي شد. شهيد بزرگوار حاج محمدحسن كسايي، از خداوند متعال توفيق خدمت به نظام مقدس جمهوري اسلامي را مسئلت مي كردند و حتي شهادت نيز براي ايشان هدف نبود، بلكه هدف ايشان جلب رضاي پروردگار متعال و تقرب بسوي خداوند بود و همين امر باعث شد پس از اينكه كليه توان و استعداد و تلاش خود را مصروف دفاع از نظام مقدس جمهوري اسلامي و تحول گردانهاي انصار استان كرد و اين گردانها را به حد ايده آل رسانيد، دعوت الهي را لبيك گفته و در جوار رحمت الهي قرار گرفت. يكي از دوستان كه هميشه شاهد چشمها و تن خستة ناشي از كار مداوم و عدم استراخت شهيد بزرگوار بود، وقتي جسم پاك و مطهر و چهره متبسّم شهيد را پس از شهادت ديد، گفت: « حاج حسن راحت شد و خوابيد.» آري شهيد كسايي بلاخره راحت خوابيد و بيداري و عدم استراحت چندين سالة، به استراحت واقعي و « عندربهم يرزقون» تبديل شد.منبع : مرکز اسناد ایثارگران بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان شرقی