سید منصور از دید دوستان و همرزمان
علی صدوری:
درعملیات بیت المقدس 2 , سید منصور فرمانده اطلاعات عملیات بود.
با او وچند تن از برادران اطلاعات برای بازدید از تپۀ اولاغ لو به منطقه رفتیم
.موقعی رسیدیم آنجا که برادران گردانها دراثر پاتک عراقیها عقب نشینی می کردند .
سید منصور یک گونی موشک آرپی جی را برداشت و به من گفت:
علی,اسلحه آرپی جی را هم تو بردار تا برویم به جلو. ما با هم به جلو رفتیم. یک
لحظه دیدم یک نفر از عراقی ها با تیرباربه جلو می آید .ما نشستیم زمین ,بعد سید با
عراقی عربی حرف زد .چند لحظه بعد عراقی یک رگبار به طرف ما شلیک کرد و فراری شد
.ما بازهم به جلو رفتیم. دیدیم که از بالای تپه نیروهای گارد ریاست جمهوری عراق به
طور پراکنده به طرف ما می آیند .ما سنگر گرفتیم و با آنها درگیر شدیم. یک لحظه
دیدم که سید منصور از ناحیه مچ دست زخمی شد . خوابید زمین و بلند ا... اکبر می گفت
و بعد بلند شد با یک دست شروع به شلیک کرد .دقایقی بعد خوابید زمین رفتم. نزدیکش
دیدم که گلوله به پشانیش اصابت کرده است و چند ثانیه بعد شهید شد.
مهدیقلی رضایی:
طبق اطلاعاتی که قبل از آشنائی با ایشان داشتیم در خانواده ای
مذهبی و معتقد به اسلام به دنیا آمده بود. در مدت تحصیلات از سطح درسی بالایی
برخوردار بود . درسال 1360یا61 13بعد از اخذ ذیپلم به جبهه اعزام شده بود.
اینجانب در خردادماه سال 61 13 اعزام شدم و با 70 نفر پاسدار به
اطلاعات لشکر رفتیم.در راه تبریز تا اهوازدر قطار با ایشان هم کوپه شدیم. از اول
آشنائی ایشان را فردی مخلص، با تقوا و شجاع یافتم .
در واحد اطلاعات بعد از آموزشهای مقدماتی اطلاعات به منطقه
"بمبو" اعزام شدیم . ازهمان اوایل شروع کار توانائی بالای فرماندهی در
ایشان مشهود بود . طوری که همه این امر را تصدیق نمودند . بلافاصله به مسئولیت تیم
اطلاعات و مسئول محور شناسایی و بعداً مسئول مناطق شناسائی شدند .به جز 6 ماه
مأموریت از همان موقع تا وقت شهادت در جبهه بودند و در این مدت در عملیات والفجر 4،
بدر، خیبر، والفجر 8، کربلای4، کربلای 5 ، بیت المقدس 2، کربلای 8، نصر 7، و
مأموریتهای شناسایی پنجوین ، ماووت ، زید، قصر شیرین و... شرکت نمودند.
ایشان از نظر مدیریت خیلی قوی بودند. از فکر بالائی برخوردار
بودند .معتقد به آموزش در یگان بودند. حتی در آن زمانی که بحث آموزش به آن صورت
مطرح نبود,ایشان تجارب خود را به صورت جزوۀ آموزشی درآورده بودند که در مقایسه با
جزوه های حال حاضر تقریباً نزدیک و اصول شناسایی را کاملاً خوب توضیح داده بودند .
سعی می کردند کاری را که باید انجام بشود به طور کامل و حتی با اشاره به جزئیات به
زیر دستان توضیح و توجیه کنند. پیگیری مورد واگذاری شده به زیر دستان ، همراهی
نمودن آنها در کارها، اعتماد به نیروها، و اینکه بعد از هر مأموریتی به طور کامل
وضعیت نیروها از نظر کارآئی، اخلاق، تدبیر و... نوشته و توانائی آنها را در
مسئولیتهای بالا مورد ارزیابی قرارمی داد و به فرماندهان بالاتر ارائه می کرد تا
درآینده بتواند از آنها استفاده نماید.
فردی بودند واقعاً الهی ، نمازشب خوان و البته این اصطلاح در
مورد این برادران کم است و خیلی بالاترند. به اصول عقاید کلاسهای اخلاق اهمیت می
داد .در جمع سعی می کرد دائماً کلاسهای اخلاق، قرآن را برقرار کند. فردی بودند
عاشق اهل بیت و دائماً در عزاداریها شرکت می کردند.
کریم حرمتی:
او چشم بینا و بازوی قوی فرماندهی درقبل از عملیات و در حین
عملیات بود و از بی باک ترین و با لیاقت ترین و تیزهوش ترین نیروهای شناسائی و
اطلاعات لشکر در طول جبهه و جنگ بودند.
نوشتن مطلب درباره عملکرد و شخصیت شهید سیدمنصور فرقانی که
فرمانده و مربی شبهای تار و تاریک در داخل میادین مین و سیم خاردار و کمین و سنگر
دشمن بود واقعاً برایم سخت و سنگین است چون خود ایشان استاد بنده در بیشتر مسائل
جبهه و جنگ بودند. ولی وظیفه ایجاد می کند مطالبی هرچند ناقص و نارسا و بدون
اختیار قلم به روی صفحه آورم. صد افسوس که ذهنم یاری نمی کند حقایق را آنچنانکه
بود به ثبت برسانم.
از نظرمدیریتی شهید فرقانی مسئولیت را به عهده خود برادران می
گذاشتند و خودشان نظارت می کردند و اگر اشتباهی از برادری مشاهده می کرد مستقیم
ارشاد نمی کرد یا تذکر دهد.بلکه بیشتر با کنایه وضرب المثل و یا با حدیث و روایت
طرف را متوجه اشتباه خود می ساخت و در عمل مدیریت خویش را اعمال می کرد. همیشه سعی
داشت تقسیم کار کرده باشند و مأموریت و مسئولیت یکایک برادران را مشخص و توجیه می
کردند.
و آنچه را که در مأموریتها به آن می رسیدند و دریافت می کردند
به راحتی می توانستند انتقال دهند و با هر شخص و فردی که در هر مقام و مسئولیتی
بود کنار می آمد و ارتباط نزدیک و خوبی را برقرار می ساخت.
در ابلاغ و حین انجام مأموریت ها تکیه کلامش "یا علی
شیره" بود، فرماندهی صبور و بردبار بود و هیچ وقت بدون دلیل عصبانی نمی شد.
در عین حال در انجام واجبات و مأموریت خیلی جدّی و دقیق بودند و سعی می کردند
آسایش نیروهایش را فراهم آورند و امکانات و تجهیزات لازم و متناسب با مأموریت را فراهم
می کردند .
سازماندهی قوی در بین نیروهایش انجام می دادند و زودتر استعداد
نیروهایش را تشخیص می دادند , می شناختند , ارزیابی می کردند و با توجه به استعداد
و کشش نیروها مأموریت ابلاغ می کردند.
سعی داشتند اخوّت و برادری و جوّ معنوی در بین نیروها حاکم باشد
و خود مقیّد به اجرا همه مسائل قبل از نیروها بودند . در زمینه شناسایی فرماندهی
قویتر از ایشان سراغ نداشتم ,نیروی بی باک ومدبّر بود و از سختی مأموریتها اعتراض
نمی کرد.
کریم حرمتی :
اولین برخورد بنده با شهید منصور فرقانی سال 1362 در منطقه
مشهور به ارتفاعات بمبو برمیگردد. ایشان با اینکه تازه به اطلاعات مأمور شده بود,
فرماندهان نسبت به کارآیی و تیز هوشی ایشان واقف شدند و ایشان را به سخت ترین و
خطرناکترین معبر فرستادند که باید به عقبه دشمن نفوذ می کرد و چند روز در آنجا می
ماند . الحمدا... با موفقیت مأموریت را انجام داده بودند که مورد تشویق و تقدیر
مسئول اطلاعات و آقا مهدی(شهیدمهدی باکری فرمانده وقت لشکر عاشورا) قرار گرفتند.
در عملیات والفجر 4 گروه ایشان می بایست در مرحلۀ دوم عملیات
شرکت می کردند .نیروها از این مطلب خیلی ناراحت بودند و بی تابی می کردند امّا
شهید فرقانی مانند کوه ثابت قدم و استوار در مقابل همه اعتراضات برادران ایستاد و
به نیروها فرمود:" تکلیف همین است برادران انشا ا... در مراحل بعدی باید
انجام وظیفه نمایند."
در حین عملیات مرتفع ترین قله منطقه پنجوین مشهور به کله قندی
توسط خود شهید فرقانی شناسایی و تصرف شد که به محاصره افتاده بودند و مجروح نیزشده
بودند ولی قله را رها نکرده بودند.در عملیات بدر شهید فرقانی یکی از مسئولین محور
شناسایی لشکر بودند.
شناسائی طولانی ترین , سخت ترین و حساس ترین محور لشکر به شهید
فرقانی و نیروهای ایشان محول گردیده بود که ایشان با علاقه خاص و رضایت کامل
مأموریت را پذیرفته بودند و عشق می ورزید که مشکلترین معابر به ایشان واگذار شود .
در ادامۀ مأموریت بهترین شناسائی را در شب و روز قبل از عملیات
بدر انجام داده بودند ,بدون اینکه دشمن کوچکترین اطلاعی از نفوذهای او ونیروهایش
به عمق مواضع خود برده باشد.
اتفاق می افتاد که ایشان با دو تا بلم 2و 3 روز در هور و آبراه
ها می ماندند ,منطقه دشمن را کاملاً بررسی می کردند و با هر اتفاق پیش بینی نشده
با نهایت احتیاط و صبر و طمأنینه برخورد می کردند و هیچ وقت دستپاچه نمی شدند.
در عملیات نیز از بهترین کسانی بودند که نیروهای گردان را با
حداقل تلفات به عمق دشمن هدایت کرده بودند.
شهید منصور فرقانی هم نیروی باهوش ومدبّر شناسائی بودند,هم
استاد دلسوز و قوی برای سایر نیروها و آنچه که تجربه می کردند به نیروهای تازه
وارد انتقال می دادند . در عملیات بیت المقدس 2 با اینکه فرمانده وقت لشکر سردار
شریعتی برای حفظ جان و امید برای آینده اطلاعات سعی می کردند که ایشان در عقبه
منطقه حضور داشته باشند ولی شهید فرقانی اصلاً نمی توانستند تحمل کنند و با هر
فرصتی که پیش می آمد به خط مقدم تشریف می آوردند.
بالاخره برادر شریعتی راضی شدند که شهید فرقانی نیروهایی را
برای مقابله با پاتک عراقیها با ارتفاع اولاغلو در منطقه ماووت ببرند؛ چنانکه
همرزمان می گفتند هنگامیکه نیروها را به ارتفاع اولاغلو می بردند دشمن در حال پاتک
و سرازیر شدن به طرف نیروهای خودی بوده است . شهید فرقانی با تکیه کلام همیشگی
"یا علی شیره" با نیروهای گردان و جلوتر از همه نیروها خودش با نارنجک و
کلاش جلو پیشروی نیروهای عراقی را سد کرده و پس می زند و در حین پیشروی ناگهان یکی
از بعثی ها از سنگر بلند شده و او را به رگبار می بندد .
سید منصور فرقانی به خیل شهیدان جنگ تحمیلی می پیوندد و با
شهادت مظلومانه خویش حقانیت خود را به اثبات می رساند .
منیع : مرکز اسناد بنیاد شهید و امور ایثارگران آذربایجان شرقی