دربارۀ مادرم از او می خواهم که در عزای من شیرینی بدهد و اصلا برای من گریه نکند زیرا من بعنوان هدیه ای از طرف خدا بودم و بعنوان یک بندۀ حقیر بودم و بالآخره هم به لطف الله بسوی خدا رفتم.
به گزارش نوید شاهد از کرمان، شهید رضا احمدی هینمانی اول فروردین 1348، در شهر کرمان چشم به جهان گشود. تا پایان مفطع راهنمایی درس خواند و  به عنوان پاسدار وظیفه در جبهه حضور یافت. 
وی در تیر 1367، در بیمارستان خاتم اهواز بر اثر صدمات ناشی از اصابت ترکش به سر به شهادت رسید.
وصیت نامه شهید احمدی را با هم مرور می کنیم:
 .به نام خداوند بخشندۀ مهربان و با سلام بر مهدی موعود و با سلام بر نائب بر حقش امام خمینی و با درود به رزمندگان سلحشور و سلام بر شهدا و مجروحین راه حق.  این دنیا که خداوند برای انسان قرار داده است یک آزمایشگاه می باشد و من بعنوان یک فرد مسلمان و با ایمان خود را مؤظف به مسائل دینی و اسلامی می دانم و به تمام احکام اسلام از جمله نماز و روزه و زکوة معتقد هستم بخصوص من از همه مهمتر معتقد به معاد و روز رستاخیز هستم و باور دارم که بالآخره بعد از آن که انسان مرد روزی توسط خداوند زنده می شود.
آن روز به سزای اعمال خوب و بد خود می رسد و چون من یک فرد مسلمان هستم بنابراین به گفته پیامبر اکرم (ص) که فرمودند سزاوار نیست مرد مسلمان شبی را به صبح کند مگر آنکه وصیتنامه او زیر سرش باشد براساس این گفته من بر خودم واجب دانستم که چند کلمه بطور مختصر وصیتنامه بنویسم اولا این حقیر از پدر گرامی و بزرگوارم می خواهم که اگر در طول این زندگی که با هم بطور پدر و پسری بودیم از من خدای ناکرده بدی یا نافرمانی دیده اید حتما مرا برای رضای خدا حلال کنید چون من وقتی کوچک بودم نمی فهمیدم و اعمالی که نبایست انجام دهم انجام می دادم و شما به بزرگواری خودتان مرا حلال کنید وبعدا از مادرم بخصوص مادرم که زحمات بسیار زیادی بخصوص درزمان طفولیت برای من کشیده است می خواهم که مرا عفو کند . 

مادر عزیزم می دانم که شما برای من خیلی زحمت کشیده اید و رنج خیلی زیادی متحمل شده اید شما باید مرا عفو کنید اگر اجل مرا مهلت داده بود می توانستم تلافی کنم ولی افسوس که اجل رسید و من کاری نتوانستم برای شما انجام دهد بهر حال مادر مهربانم خدا را شاهد می گیرم که من از دل و جان از دست شما و پدرم راضی هستم و اصلا بدی از شما ندیده ام و شما بعد از خداوند در زمان زندگی یار و یاور من بوده اید و حالا که اجل رسیده است از شما و پدرم درخواست و تمنا دارم که اگر در طول زندگی از من بدی دیده اید برای رضای خدا مرا حلال کنید.

بنابراین برای چندمین مرتبه از شما و پدر عزیزم تقاضای عفو و بخشش دارم . دربارۀ مادرم از او می خواهم که در عزای من شیرینی بدهد و اصلا برای من گریه نکند زیرا من بعنوان هدیه ای از طرف خدا بودم و بعنوان یک بندۀ حقیر بودم که خدا خودش مرا آفرید و بالآخره هم به لطف الله بسوی خدا رفتم از پدرم می خواهم که اصلا برای من گریه نکند زیرا خودش می داند کسی که در راه خدا کشته شد مرده نیست و زنده است و پدر عزیزم اگر توفیقی پدا شد و من در راه خدا کشته شدم مبادا در عزای من گریه کنی که خدا خوشش نمی آید اگر خواستی گریه کنی باید برای علی اکبر امام حسین گریه کنی پدر تو یک پسد داشتی و باید افتخار کنی اگر من در راه خدا کشته شدم در ضمن دربارۀ کفن و دفن من پدرم می داند ولی یک خواهشی دارم آن این است پدر در خرج من اضافی خرج نکنید و به اندازۀ ........ خرج کنید که ارج شما با سید شهدا باشد .
 والسلام
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده