سه‌شنبه, ۱۷ تير ۱۳۹۹ ساعت ۱۰:۱۰
نوید شاهد - شهید "نجفعلی عسگری" یکی از بسیجیان شهرستان قدس بود. در نامه‌اش از حال و هوای دوران آموزشی برای پدرش روایت می‌کند، که برای اولین بار در پایگاه اطلاع رسانی نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران می‌خوانید.

نامه ای از پادگان دوکوهه

به گزارش نوید شاهد شهرستان‌های استان تهران، شهید نجفعلی عسگری، یادگار «شعبانعلی» دهم تیر ماه 1344 در تهران و در خانواده ای متدین و مذهبی دیده به جهان گشود. او که پدرش توفیق خادمی مسجد را برعهده داشت. از همان دوران کودکی، در مسجد حضور پیدا می کرد و تحت تعلیم بزرگ شیخ محمد راجی امام جماعت مسجد حجتیه تربیت یافت.

او در فعالیت های ضدطاغوتی شرکت می کرد و همواره در راهپیمایی انقلابی حضور داشت. او در دوران تحصیل در مقطع راهنمایی، علاوه بر درس و تحصیل به خیاطی نیز می‌پرداخت و از این راه کمک حال خانواده بود. با اغاز جنگ تحمیلی، بارها از علاقهِ خود به حضور در جبهه‌های نبرد سخن گفت تا این که با عضویت در بسیج شهرک وردآورد، خود را آماده حضور در جبهه نمود.

در شهریور سال 1360 ابتدا دوران آموزش نظامی را در پادگان امام حسین (ع) گذراند و سپس راهی جبهه اسلام آباد غرب شد. سرانجام این شهید گرانقدر در بیست و دوم فروردین ماه سال 1362 پس از ماه‌ها حضور دلاورانه در برابر متجاوزان بعثی، بر اثر اصابت تیر به درجه رفیع شهادت نایل گشت.

متن نامه شهید

به حضور محترم پدر عزیزم آقای شعبانعلی عسگری رسیده ملاحظه فرمایند. پس از عرض سلام سلامتی شما را از خداوند خواهانم اگر از احوالات اینجانب خواسته باشید، صحیح و سالم هستم و در اینجا دعاگوی شما هستم جز دوری شما که انشالله به همین زودی‌ها تازه گردد. (الحمدالله رب العالمین)

با عرض سلام به شما پدر مهربان و مادر عزیزم سلامتی شما را از خداوند متعال خواستارم. از طرف من به تمام فامیل‌ها و آشنایان سلام بفرستید.

اما عرض کوچک با خانواده خودم ما را از میدان جمهوری به پادگان امام حسین(ع) بودند و یک شب در پادگان ماندیم و فردا صبح از آنجا ما را به شاه عبدالعظیم شهرری بردند و نماز جمعه را در آنجا خواندیم و مردم ما را بدرقه کردند و به راه آهن فرستادند، ما را از راه آهن به جنوب فرستادند ما الان که تاریخ نوزدهم بهمن ماه سال 61 هست در پادگان دو کوهه در نزدیکی شهر اندیمشک در استان خوزستان هستیم و ما لیاقت حضور در حمله نداشتم و ما را تا کنون در این پادگان نگه داشتند.

من امروز با چند تا از دوستان شهر اندیمشک آمدم تا به شما پدر مهربان زنگ بزنم ولی مخابرات خیلی شلوغ بود نتوانستم تلفن بزنم. فعلاً جای ما مشخص نیست نامه ننویسید تا جای ما مشخص شود تا من بنویسم بعداً بفرستید.

منبع: کتاب قدسیان قدس (زندگی نامه شهدای شهرستان قدس)

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده