نوید شاهد - «در طول عمر با برکتش اصلا ندیدم مشکلی را مطرح کند و یا از کسی گله‌ای داشته باشد. هیچ‌گاه از جانبازی‌اش نمی‌گفت. کسی نشنیده بود که او بگوید من جانبازم! ...» ادامه این خاطره از همرزم شهید جانباز "مجید نبیل" را در پایگاه اطلاع‌رسانی نوید شاهد استان قزوین بخوانید.
کسی نشنیده بود که او بگوید من جانبازم!

به گزارش نوید شاهد استان قزوین، شهید جانباز مجید نبیل در بهمن ماه سال 1341 به دنیا آمد، اما برای اینکه چند ماهی از درس و مدرسه عقب نماند، زمان تولدش در شناسنامه شهریور ماه همان ثبت شده است.وی در دهم آبان ماه سال 1361 در عملیات محرم در منطقه عملیاتی عین‌خوش با اصابت تیر و قطع نخاع به افتخار جانبازی 70 درصد نایل آمد و پس از 31 سال صبر، استقامت و عمری مجاهدت علمی و مدیریتی روز چهارم آذر ماه سال 92 در بیمارستان شهید مدرس تهران دعوت حق را لبیک گفت و پیکر مطهرش در گلزار شهدای قزوین به خاک سپرده شد.

این شهید بزرگوار سال‌ها خادم خانواده‌های جانبازان و ایثارگران بود و به عنوان مدیرکل بنیاد جانبازان استان قزوین و مدیرکل بودجه و تشکیلات بنیاد جانبازان کشور فعالیت می‌کرد.

کسی نشنیده بود که او بگوید من جانبازم!

جانباز جعفر یعقوبی همرزم شهید جانباز مجید نبیل روایت می‌کند:
به نظر بنده خداوند طی بیش از 30 سال جانبازی آقا مجید، او را حسابی امتحان کرد و ایشان هم سرافرازانه از این امتحان بیرون آمد. من در طول عمرم با توجه به اینکه با جانبازان زیادی ارتباط دارم، کمتر کسی را دیده‌ام که در مقابل سختی‌ها و بلاها، به این میزان صابر و شکور باشد.

اما آقا مجید مصداق کامل صبر و استقامت بود. او، همه این سختی‌های دنیا را می‌دید، اما خم به ابرو نمی‌آورد. در طول عمر با برکتش اصلا ندیدم مشکلی را مطرح کند و یا از کسی گله‌ای داشته باشد. هیچ‌گاه از جانبازی‌اش نمی‌گفت. کسی نشنیده بود که او بگوید من جانبازم.

او، سی سال سختی و درد و رنج را با خود حمل کرد، اما دریغ از گفتن یک آخ. آقا مجید به جانبازی و معلولیتش به عنوان یک بلا و سختی نگاه نمی‌کرد و همیشه حمد خدا را بر لب داشت و همواره از جانبازی‌اش به عنوان لطف الهی یاد می‌کرد.

مجید اهل غیبت نبود

اوایل سال 1360 بود که بعد از طی کردن دوره آموزش نظامی در پادگان امام حسن(ع) تهران، در سپاه پاسداران انقلاب اسلامی قزوین برای نخستین بار با آقا مجید آشنا شدم.

چند ماه به عملیات محرم مانده بود. به اتفاق سایر رزمندگان به لشکر علی‌بن‌ابیطالب(ع) پیوسته و به منطقه عملیاتی اعزام شدیم که در منطقه ارتباط بیشتری با هم داشتیم. از آنجایی که بنده مسئول آموزش بودم، توی هوای گرم شهریور و مهر ماه آن سال به آماده‌سازی نیروها برای حضور در عملیات پرداختیم.

مجید فرمانده یکی از گروهان‌های گردان امام حسن(ع) بود که فرماندهش، شهید رفعت‌الله علی‌مردانی بود. در حین آموزش نیروها در اغلب اوقات بیکاری با هم می‌نشستیم و به تحلیل مسایل مختلف جنگ می‌پرداختیم.

معمولا توی نشست‌ها و بحث‌هایی که در جمع رزمندگان داشتیم، برخی از رزمندگان عادت به شوخی و گاهی غیبت داشتند، اما مجید تنها کسی بود که تاب تحمل این مسایل را نداشت و اگر صلاح در امر به معروف و نهی از منکر نمی‌دید، با ظرافت خاصی جمع را ترک می‌کرد. البته نه اینکه اهل شوخی نباشد، بود؛ اما نه شوخی‌هایی که باعث اتلاف وقت و غیبت دیگران می‌شد.

منبع: کتاب نبیل (یادنامه اسوه صبر و استقامت سردار شهید جانباز مجید نبیل)

مادر شهید
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده