شهید موسی صمدی شجاع در سال 1334 در شهرستان سنقر متولدشد. پیش از پیروزی انقلاب به صف مبارزین پیوست و اعلامیه ها و نوارها را در بین مردم پخش می کرد، در 22 بهمن در سقوط پادگانها نقش به سزایی داشت. با تشکیل سپاه پاسداران به عضویت سپاه درآمد و برای جنگ عازم جبهه ها گشت. شهید صمدی شجاع فرمانده سپاه عملیات سنقر در 22 تیرماه سال 1362 با اصابت گلوله ضد انقلابیون به شهادت نایل گردید. خاطره ای کوتاه از شهید صمدی شجاع به روایت سرتیپ دوم پاسدار مراد حسنی را در نوید شاهد بخوانید.
حرف اول و آخر شهید صمدی شجاع «تبعیت از ولایت»


نوید شاهد: سابقه آشنایی من با این شهید بزرگوار به زمستان سال 1359 بازمی گردد. هنگامی که میان جمع صمیمی و مخلص نیروهای سپاه پاسداران شهرستان سنقروکلیایی از توابع کرمانشاه قرار گرفتم، چهره ای جذاب و نیکو توجه مرا به خود جلب کرد، چهره ای که در آن ایمان، ولایت مداری، متانت، بصیرت و استقامت کاملا مشهود بود.

پاسدارموسی صمدی شجاع به لحاظ اعتقادی و پایبندی به فرائض دینی به ویژه توجه به نماز اول وقت، نماز شب، انس همیشگی با قرآن فردی نمونه بود و بیشتر روزها را با گرفتن روزه مستحبی سپری می کرد.

تبعیت بی چون و چرا از امام (ره) از ویژگی های بارز این شخصیت بود، بالا بودن سطح آگاهی و اطلاعات سیاسی و اجتماعی شهید باعث شده بود وی از بصیرت خاصی برخوردار باشد و حرف اول و آخر او تبعیت از ولایت باشد. وی فردی خوش برخورد و مردم دار بود، بطوریکه در اولین برخورد خصوصاً با نسل جوان جرقه ای ایجاد می شد که باعث پدید آمدن رابطه ای پایدار و عمیق میان آنها می شد.

شهید برای قشر پر تلاش و زحمت کش جامعه احترام خاصی قائل بود و برخورد شایسته وی جاذبه ای معجزه آسا داشت. هر جا خبر از رزم و برخورد با کفار بود صمدی در میدان نبرد حضور پررنگ و تاثیر گذاری داشت؛ محال بود عملیاتی باشد و وی در آن حضور نداشته نباشد.

این پاسدار شجاع ضمن اینکه یک رزمنده و تکاور بود، یک هدایت گر عالی عملیاتی خصوصاً در جنگ چریکی بود و با تدبیر و اندیشه عمل می کرد. شهادت آرزوی قلبی موسی صمدی بود، بیشترین توجه شهید در میدان عمل و رزم به رزمندگان و پرداختن به معنویات و امید به امدادهای غیبی بود و اعتقاد داشت اگر ایمان ضعیف باشد حتی پیشرفته ترین سلاح، آموزش، تاکتیک و تکنیک کارآمدی کافی را نخواهد داشت.

در پایان به خاطره ای از شهید اشاره می کنم:

تابستان سال 1360 بود که عازم عملیاتی در غرب کشور بودیم، یادم می آید ساز و برگ نظامی و رزمی کافی نداشتیم حتی اسلحه انفرادی به اندازه نفرات اندک ما نبود؛ یک قبضه مسلسل قدیمی m16 معیوب که با فشار یک انگشت بصورت رگبار همه گلوله ها شلیک می شد و کمتر کسی از آن استفاده می کرد همراه ما بود که به دست موسی افتاد. بچه ها اصرار زیادی کردند که آن را با اسلحه خودشان عوض کنند اما او قبول نکرد و جمله زیبای همیشگی اش را تکرار کرد که "با سلاح ایمان باید جنگید و به امید خدا از دشمن اسلحه می گیریم".

در همان عملیات جمله شهید به تحقق پیوست و ضمن وارد آمدن تلفات سنگین بر دشمن، تعدادی اسلحه نیز به غنیمت گرفته شد که هنگام برگشت از عملیات شهید صمدی با سه قبضه اسلحه، سرافراز و پیروز همراه بچه ها برگشت. همین روحیه شجاعت ایشان فضایی را به وجود آورده بود که بچه ها برای اجرای عملیات علیه دشمن لحظه شماری می کردند.

راوی: سرتیپ دوم پاسدار مراد حسنی


برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده