آخرین نامه شهید «حسن جودی» منتشر شد؛
جمعه, ۲۳ فروردين ۱۳۹۸ ساعت ۱۲:۱۶
تمام بچه های سنگر حالشان گرفته و مرخصی ها لغو شده و از شنیدن بمباران و موشک که عراق به تهران می زند من نگران هستم و من همین که نامه را خواندم حال من را حسابی گرفتی.
تمام بچه های سنگر نگران بمباران هوایی تهران هستند!

به گزارش نوید شاهد شهرستان های استان تهران؛ شهید حسن جودی/ دوم فروردین 1347، در شهرستان تهران به دنیا آمد. پدرش قدیرعلی و مادرش ملوک نام داشت. تا دوم راهنمایی درس خواند. کارگر کارگاه پلاستیک سازی بود. به عنوان سرباز ارتش در جبهه حضور یافت. بیست و یکم فروردین 1367، در پنجوین عراق به شهادت رسید. پیکر وی مدت ها در منطقه بر جا ماند و پس از تفحص، در بهشت زهرای زادگاهش به خاک سپرده شد.

آخرین نامه شهید «حسن جودی» که در بیست و هستم اسفند ماه 1366 نوشته است را در ادامه می خوانید؛

به نام خدا

خدمت پدر و مادر عزیز گرامی ارجمندم سلام پس از تقدیم عرض سلام امیدوارم که حال شما بسیار خوب باشد و هیچ گونه نگرانی و ناراحتی نداشته باشید اینجانب سرباز حسن جودی سلامت و سعادت روز افزون شما پدر و مادر گرامی را از درگاه ایزد متعال خواهان و خواستارم و امیدوارم که در زندگی نیز همواره موفق و پیروز و شاد و خندان و به دنبال آن همیشه سرافرازو سربلند و در نهایت کار و کوشش تلاش سرحال بوده باشید.

در ابتدا که برای شما سلام گرمم و نامه ی ناقابلم باشد و باری مادر جان اینجانب من همیشه و همه حال و به یاد شما بوده و هستم و اگر از راه لطف و مرحمت جویای حال و احوال من باشید زیر سایه ی شما و به لطف و یاری پروردگار متعال بد نیستم بلکه همواره در این مدت که از مرخصی آمدم سلامت بوده و به دعا گویی شما پدر و مادرعزیز گرامی مشغول می باشم.

و آرزو می کنم که هر چه زودتر دیدار ما با شما تازه گردد یعنی حدود پنجاه روز دیگه برج یکم اردیبهشت 1367 نوبت مرخصی من هست و باری مادر جان از این که یادی از ما کردی و نامه ای برایم نوشتی نهایت سپاس گذاری و تشکر را دارم واقعا که خیلی خوشحالم کردی و من پس خواندن نامه شما شروع به نوشتن نامه شما شدم و باری مامان جان من حالم خوب است و همانطور که گفتم بد نیست و هیچگونه نگرانی و ناراحتی به جزء دوری شما مادر خوب و مهربان.

باری نامه پر محبت شما به دست من رسید در تاریخ بیست و ششم اسفند ماه 1366 و تاریخ که شما نوشته بودی سیزدهم اسفند ماه 1366 است ولی این نامه فکر کنم که از تهران پست شده است و من خیلی منتظر نامه شما بودم و همانطور که شما می دانی من از گروهان شناسایی درآمدم و به گروهان یکم آمدم گشت راحت شدم.

ولی مرخصی من به هشتاد روز است و الان که حدود پانزده روز است که مرخصی ها لغو شده و نامه هیچگونه نمی شود که ارسال کنیم و تمام بچه های سنگر حالشان گرفته و مرخصی ها لغو شده و از شنیدن بمباران و موشک که عراق به تهران می زند من نگران هستم و من همین که نامه را خواندم حال من را حسابی گرفتی.

تو که می خواستی این مژده را به من بدهی چرا نگفتی پسر یا دختره و واجب آن نامه که کار پرستاری که من فرستادم دو تا نامه بود و من چیز ننوشتم واجب است من دستم چیزی نیست و می توانم به راحتی کار کنم و عکس هم گم شد و راجع به دست من چیزی نگفتند.

از طرف من به آقام و مادرم و حسین و حمید و امیر و فاطمه و علی سلام برسان به ننه و محمد عادل و خاله اکرم و بچه ها سلام برسان به خاله رباب و حسن و عباس و پسر خاله داود و عروس خاله و رضا و خاله معصوم و پسر خاله داود و عمو بهمن و خاله اعظم و بابا و داودی و شکرالله سلام برسان.

منبع: مرکز اسناد اداره کل بنیاد شهید شهرستان های استان تهران
برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده