یه بهانه سالروز شهادت
شهید آنچنان اشتیاقی به رفتن داشت که گوئی این پیر مرد 61 ساله که نه بهتر بگویم این حبیب ابن مضاهر زمان خود به عروسی خویشتن می رود که اینگونه با اصلاح ریشهای سپیدش و پوشیدن لباسهای نظامی و زدن عطر و گلاب به خود این را به دیگران می نمایاند
به گزارش نوید شاهد گلستان: «شهید عبدالحسین عرب احمدی»،  دهم شهریور 1306، در روستای بدشت از توابع شهرستان شاهرود به دنیا آمد. پدرش «علی اصغر»، کارگر بود و مادرش «طوبا»، نام داشت. خواندن و نوشتن نمی دانست. کارگر کارخانه بود. سال 1328، ازدواج کرد و صاحب چهار پسر و یک دختر شد. از سوی بسیج در جبهه حضور یافت. بیستم فروردین 1366، با سمت آرپی جی زن در شلمچه بر اثر اصابت ترکش خمپاره به گردن و پهلو، شهید شد. مزار او در گلزار شهدای امامزاده عبداله شهرستان گرگان واقع است.

سیره شهید، «شهید عبدالحسین عرب احمدی»،
شهید «عبد الحسین عرب احمدی»، در سال 1306 در خانواده ای متوسط در یکی از روستاهای شاهرود دیده به جهان گشود. او اولین فرزند خانواده بود و بعد از او 5 پسر و دو دختر دیگر به خانواده اضافه شدند.

 پس از گذراندن دوره خرد سالی در کنار پدر به کار کشاورزی مشغول شد و پس از چندی به همراه خانواده به گرگان آمد. در گرگان هم همان ادامه کار کشاورزی در کنار پدر برای امرار معاش خانواده بود به همین منظور دوره نوجوانی او بدون هیچ اتفاق قابل ملا حظه ای سپری شد. سپس به فکر تشکیل خانو اده افتاد با د ختری از همان روستا که آنها هم به گرگان امده بودند ازدواج کرد.

او مردی بسیار زحمتکش و در عین حال با ایمان بود هرگز نمازی را قضا نمی کرد چرا که اعتقاد و ایمانی محکم به دستورات اسلام داشت. دو سال بعد از  ازدواج آنها اولین فرزند خانواده که پسر بود به دنیا آمد و نامش را محمد علی گذاشتند.

 در این زمان شهید و همسرش به یا ری یکدیگربا کار روی زمینهای دیگران گذران زندگی می کردند مدتی هم با اسب و گاری کار می کرد. تا اینکه در سال 1335 در کارخانه پنبه پاک کنی در گرگان به عنئان کارگر روز مزد شروع به کار کرد.

او از کارگران بسیار فعال و درستکار در کارخانه بود از صبح زود تا عصر در کارخانه مشغول کار بود و پس از برگشت به خهنه در کنار خانواده که حالا تعدادشان بیشتر شده بود یعنی 4 پسر و 1 دختر به استراحت پرداخته و در وقت خود به عبادت مشغول می شدند و دوباره تکرار روزها. 

در سال 1357 با اغاز مبارزات مردی شهید حاج عبد الحسین عرب احمدی که ان موقع 53 ساله بود با شور و شوقی وصف نا پذیر در کنار جوانان مبارزه می کردند و مبا رزاتشان بسیار فعال و پر جنب و جوش بود تا اینکه اول به یاری پروردگار جهان و بعد با همت عالی شیر مردان و بزگ زنان ایران زمین رژیم سواک پهلوی از این آب و خاک در بهمن سال 57 کوتاه شد. و امام عزیزمان رهبری ملتی را که انقلابشان را با خون به پیش برده و به پیروزی رسانده بودند به عهده گرفت.

 این شهید عزیز یکی ازمریدان با وفای امام عزیز بودند هر گاه تصویر امام را از تلویزیون پخش می کردندبی اختیار می گریست. بسیار مشتاق دیدار ایشان بود که متاسفانه نتوانست به این آرزو دست یابد.

در زمستان 1361 از طرف بسیج عازم جبهه کردستان شد و سه ماه در کوهستان های کردستان مشغول خدمت بود لازم است بگوییم که این عزیز از جسمی بسیار سالم و روحیه ای بسیار عالیتر بر خوردار بودند به حدی که بعضی مواقع کارهایی را که جوانان با مشکل در کوهستا نها با ان روبرو بودند به سهولت انجام میدادند و به همین خاطر به شیر دلاور کوهستان در میان همرزمانش معروف بودند.

دومین بار و آخرین باری که عازم جبهه شد زمستان سال 1365 بود که اینبار دیگر تنها به جبهه جنگ نمی رفت بلکه به خودش الهام شده بود که به دیدار معشوق میرود.

 شهید آنچنان اشتیاقی به رفتن داشت که گوئی این پیر مرد 61 ساله که نه بهتر بگویم این حبیب ابن مضاهر زمان خود به عروسی خویشتن می رود که اینگونه با اصلاح ریشهای سپیدش و پوشیدن لباسهای نظامی و زدن عطر و گلاب به خود این را به دیگران می نمایاند. 

این را از آخرین نگاههایش در خیابان به هنگام عزیمت به وضوح دعبدالحسین عرب احمدیر چهره اش دیدم و سر انجام در اسفند 65 در عملیات کربلای 5 در منطقه شلمچه بر اثر اصابت ترکش به گردن به سوی یار هجرت کرد. پس از شهادت مدتی در زیر آفتاب منطقه بودند تا اینکه در عملیات بعدی پیکر پاکش را به شهرش باز گرداندند.
منبع معاون فرهنگی و آموزشی بنیاد شهید گلستان/ پرنده فرهنگی شهدا

برچسب ها
نام:
ایمیل:
* نظر:
مطالب برگزیده استان ها
عکس
تازه های نشر
اخبار برگزیده